اساتید حقوق به تبع قانون مدنی و با برداشت از ضوابط آن، عقود را چنین تقسیم کردند.
عقد لازم
عقدی است که هیچ از طرفین حق بر هم زدن ( فسخ ) عقد را ندارند جز در موارد خاصی که قانون تعیین کرده.
ماده 185 قانون مدنی در این باره می گوید:
عقدی که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد مگر در موارد معینه.
در این ماده عبارت « موارد معینه » صرف نظر از اقاله که قاعده عمومی انحلال قراردادهاست، اشاره به وجود خیارات ( حق فسخ ) در عقود لازم دارد.
به طور مثال:
عقد بیع که یک عقد لازم است یک طرفه قابل برهم زدن نیست و تنها در مواردی که قانون معین کرده امکان فسخ و برهم زدن عقد وجود دارد.
یکی از این موارد خیار غَبن است. یعنی اختیار فسخ در صورتی که یکی از طرفین از راه فریب ضرر فاحش ( غیر قابل چشم پوشی) کند.
عقد جایز
عقدی است هریک از طرفین میتوانند هر وقت که بخواهند عقد را یک طرفه بر هم بزنند( فسخ کنند).
ماده ۱۸۶ قانون مدنی در این باره می گوید:
عقد جایز آن است که هریک از طرفین بتواند هر وقت بخواهد فسخ کند.
به طور مثال:
در عقد وکالت هر یک از طرفین عقد ( وکیل و موکل ) می توانند هر وقت که بخواهند عقد وکالت را یک طرفه بر هم بزنند.
نکات
1. اصل بر لازم بودن عقود است و عقودی جایز هستند که قانون گذار به جایز بودن آن ها تصریح کرده باشد بنابراین:
هر گاه شک کردیم که عقدی جایز است یا لازم آن را لازم می دانیم.
2. طبق ماده 187 قانون مدنی: عقد ممکن نسبت به یک طرف لازم و نسبت به طرف دیگر جایز باشد.
برخی از عقود برای یک طرف ایجاد حق می کند و برای طرف دیگر ایجاد تکلیف، تعهد و الزام.
این عقود از طرف کسی که برای او حق ایجاد شده جایز است زیرا هر صاحب حقی می تواند از حق خود بگذرد و برای طرف دیگر لازم.
به طور مثال:
عقد رهن که در آن راهن (مدیون) مالی را بعنوان وثیقه و گروگان به مرتهن (داین) می دهد:
- نسبت به مرتهن کسی که رهن به او داده شده است جایز است .
- نسبت به راهن کسی که وثیقه و گروگان را می دهد لازم است.
در کفالت هم عقد نسبت به مکفول له جایز و نسبت به کفیل لازم است.
3. قانون لازم و جایز بودن عقود را معین می کند.
4. به طور معمول عقدهای جایز با مرگ و یا دیوانه و سفیه شدن منتفی میشود و از بین میرود.
ماده 954 قانون مدنی در این باره بیان می گوید:
کلیه عقود جایز به موت احد طرفین منفسخ می شود و همچنین به سفه، در مواردی که رشد معتبر است بنابراین:
موت و حجر ( سفه و جنون) از اسباب انحلال عقد جایز می باشد.
توجه:
این قاعده در برخی موارد صادق نیست. مثلاً:
با مرگ واهب یعنی کسی که چیزی را بخشیده است یا مرگ موصی یعنی کسی که وصیتی کرده، رابطه ای که ایجاد شده منتفی نمی شود.
5. اگر عقد جایز به صورت شرط ضمن عقد لازم آورده شود در این صورت طرفین نمی توانند عقد را یک طرفه بهم زنند مثل:
گنجاندن عدم عزل وکیل در عقد بیع در اینجا عقد وکالت جایز و عقد بیع لازم است.
توجه:
عقد جایزی که با فوت و حجر یکی از طرفین منتفی می شود حتی اگر ضمن عقد لازم شرط شود باز منحل خواهد شد بنابراین:
عقد وکالتی که ضمن عقد بیع گنجانده شده باشد در هر صورت با فوت و حجر منتفی می شود.
6. عقد لازم را می توان با گنجاندن شرط فسخ در آن جایز کرد.
7. اگر هر دو طرف به از بین بردن عقد توافق کنند ( اقاله) عقد از بین میرود و به قول بعضی تبدیل به جایز می شود.
8. عقد جایز با انجام موضوع تعهد به کسی که به نفع او تعهد شده لازم میشود و هیچ یک از طرفین حق فسخ و از بین بردن آن را ندارند.
به طور مثال:
در عقد جعاله به محض پایان کار موضوع جعاله، عقد لازم میشود.
در وصیت نیز وقتی کسی که وصیتی کرده (موصی) می میرد، وصیت نسبت به فردی که به نفع او وصیت شده (موصی له)، در صورتی که موضوع وصیت ( موصی به) را قبض کند ( بگیرد) لازم میشود.
عقد خیاری
خیار یعنی اختیار فسخ و برهم زدن عقد.
اگر در قراردادی شرط شود که یکی از طرفین یا هر دوی آنها یا فرد دیگری غیر از آنها، اختیار بر هم زدن عقد را داشته باشد و بتواند آن را فسخ کند، این قرارداد و عقد را «خیاری» میگویند.
ماده 188 قانون مدنی در این باره می گوید:
عقد خیاری عقدی است که برای طرفین یا یکی از آن ها یا برای ثالثی اختیار فسخ باشد.
در عرف حقوقی عقد خیاری، به عقد لازمی گفته می شود که در آن شرط خیار شده باشد.
ماده 456 قانون مدنی می گوید:
تمام انواع خیارات در جمیع معاملات لازمه ممکن است موجود باشد، مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر ثمن که مخصوص بیع است.
توجه:
در بعضی موارد در همه عقود، در شرایط خاص _ مثل غبن ( گول خوردن)_ برای طرفین حق فسخ وجود دارد این گونه عقود را خیاری نمی نامند.
عقد معلق
عقدی که ایجاد شدن نتیجه آن موکول و منوط به رخ دادن واقعه دیگری باشد و این موضوع در قرارداد تصریح شود.مثلاً گفته شود:
این قلم را به تو فروختم به شرط آنکه ساعت ۱۹ امشب رسیده باشیم یا این خانه را به تو بخشیدم ( هبه کردم ) مشروط بر این که به سن ۲۵ سالگی رسیده باشی.
ماده 189 قانون مدنی می گوید:
عقد منجز آن است که تاثیر آن بر حسب انشاء موقوف به امر دیگری نباشد والا معلق خواهد بود.
بنابراین:
در عقد منجز آثار عقد پس توافق طرفین تحقق می یابد ولی در عقد معلق تحقق آثار عقد منوط به رخ دادن یک حادثه می شود.
نکات
1. نمیتوان تحقق آثار عقد را به امری ناشدنی ( تعلیق به محال ) یا نامشروع و یا خواست فردی که باید آن را انجام دهد معلق کرد زیرا چنین تعلیقی باعث بطلان عقد خواهد شد.
2. معلق علیه (حادثه ای که تحقق آثار عقد منوط به رخ دادن آن می شود) باید خارج از شرایط صحت عقد بوده و همچنین در آینده رخ دهد ( نامعلوم) و احتمالی باشد.
3.در عقد معلق این اثر عقد است که معلق شده و منوط به تحقق حادثه ای خارجی ( معلق علیه) می شود نه خود عقد.
4. تعلیق در نکاح و ضمان باعث بطلان عقد می شود.
عقد منجز
عقود و قراردادهایی که به شرح پیش گفته شد معلق نباشد را منجز می گویند.
عقد تملیکی
عقدی که در نتیجه آن کسی و یا کسانی مالک چیزی می شوند در واقع اثر حقوقی این عقود انتقال مالکیت است.
عقودی مثل:
بیع، اجاره، رقبی،سکنی و هبه همگی جز عقود تملیکی هستند.
عقد عهدی
عقدی که کسی انجام کاری یا دادن چیزی را در مقابل دیگری بر عهده می گیرد.
به طور مثال:
ضمان (ضمانت)، حواله، جعاله، کفالت و مضاربه همگی جز عقود عهدی محسوب می شوند.
عقد اذنی
عقدی که اثر حقوقی آن اذن و اختیار است و با برداشته شدن اذن آن عقود نیز به هم می خورند.
به طور مثال:
وكالت، شركت، مضاربه، وديعه و عاريه همگی جز عقود اذنی هستند.
عقد تشریفاتی
عقدی است که تحقق آن منوط به فراهم شدن مقدمات و انجام تشریفاتی قبل، مقارن و بعد از عقد باشد و اگر این تشریفات انجام نشود عقد باطل است.
به طور مثال:
- خرید و فروش اموال غیر منقول ثبت شده که باید با تنظیم سند رسمی انجام شود.
- فروش اموال توقیف شده
- فروش اموال دولتی
- خرید چیزهایی برای دولت و یا شرکتهای دولتی که باید با رعایت مقررات مزایده و مناقصه باشد.
عقد رضایی
عقدی که برای تحقق نیازمند هیچ تشریفاتی نیست و با ایجاب و قبول منعقد می شود. اصل بر رضایی بودن عقود است.
عقد عینی
عقدی که قبض و اقباض (تحویل گرفتن و تحویل دادن) موضوع و مورد قرارداد شرط تحقق یا شرط صحت آنهاست.
به طور مثال:
پنج عقد زیر همگی جز عقود عینی هستند.
- حبس (اینکه کسی مثلا حق استفاده از ملک خودش را به مدت عمر خود یا دیگری، به دیگری بدهد)
- وقف (حبس عین و تسبیل منفعت)
- فروش طلا و نقره (بیع صرف)
- رهن
- هبه
عقد معین
عقدی که برای تحقق آن ها باید کلمات خاصی با ترتیب خاص گفته شود و هر یک ویژگی های خاص خود را دارند.
این ویژگی ها به کسانی تحمیل می شود که:
قالب عقود معین را برای ارتباط حقوقی و مالی خود انتخاب می کنند. البته می توانند بعضی از این خصوصیت ها را با توافق از بین ببرند اما قسمتی از ویژگی ها قابل از بین بردن و اسقاط نیست.
عقود معین عبارتند از:
بیع، معاوضه، اجاره، مزارعه، مساقات، مضاربه، جعاله، شرکت، ودیعه (امانت)، عاریه، قرض، قمار، گروبندی، وکالت، ضمان( ضمانت)، حواله، کفالت، صلح، رهن و هبه.
عقد نامعین
عقدی که صیغه و شرایط خاص و تحمیلی ندارد و قانونگذار به موجب ماده 10، 219 و 220 قانون مدنی اجازه به شرح ذیل انعقاد آن ها را داده است:
ماده ۱۰. قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آنها را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.
ماده ۲۱۹: عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آنها لازم الاتباع است.
ماده ۲۲۰: عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده بلکه به کلیه نتایجی هم که به موجب عرف و عادت و یا قانون از عقد حاصل میشود ملزم می نماید.
1 ديدگاه
احمدی
ممنون از مطالب خوبتون.